گاه با شیطان به کار بد تبانی می کنیم
عمر خود را صرف در اهداف فانی می کنیم
گاه شیطان هم چو می ماند به کار خویشتن
ما برای نقشه هایش کاردانی می کنیم
پیش مردم صحبت از زهد و صلاح و حق، ولی
چون به خلوت رفته، آن کاری که دانی می کنیم
شیر مادر خورده اما شیره ی جانش کشیم
وای از این کاری که ما با یار جانی می کنیم
در جوانی پندپیران را نمی گیریم گوش
لیک در پیرانه سر میل جوانی می کنیم
مال مردم می خوریم و بر ضعیفان خشم، لیک
اقویا را احترام و مهربانی می کنیم
برعیال و اهل خود مردان غیرتمند و ... بعد
در خیابان دیگران را چشم چرانی می کنیم
چرخ اگر برما نگردد ، چرخ برهم می زنیم
چوب لای چرخ، بیسار و فلانی می کنیم
گوره خر را رنگ کرده جای قمری می دهیم
چون که گیرافتیم ،دعای آسمانی می کنیم
وقت شادی بی کس و کاریم و بی فامیل و دوست
وقت درد اما غم خود را جهانی می کنیم
تابساط عیشمان جور است و اوضاع بر مراد
باخداهم جنگ پیدا و نهانی می کنیم
لیک اگر یک ذره بیماری رسد برجانمان
بهر رفعش نذرهای آنچنانی می کنیم...
وای بر فردا و میزان و حساب کار ما
باچنین رسمی که عمری زندگانی می کنیم
مهدی زکی زاده قریه علی