اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم
دوستان تغییر در خودمان لازم است نه در دیگران، به محض اینکه اتفاقی میافتد صحبت از تغییر می کنیم اما نه برای خود بلکه برای دیگران!
مدتی است که بحث آلودگی هوای شهرمان زارچ نقل مجالس است و وقتی برخی افراد در مورد راه حل این بحران صحبت میکنند مرتب از دیگران هزینه میکنند . اصلا خود را در معادله قرار نمی دهند. و آن وقت است که تسویه حسابهای شخصی ظهور میکند اگر فلان مسئولی دیروز جواب سلامش را نداده امروز باید در برابر آلودگی هوا پاسخگو باشد و بقیه دیگر تبرئه هستند.
آنها که بومی بودن وغیر بومی بودن مسئولین را مطرح میکنند دقیقا همانهایی هستند که بحثهای زارچ و سرچشمه و این محله و آن محله را دامن میزنند و اگر مسئله غیر بومی بودن مسئولی حل شود باز موضوع دیگری ازمسئول جدید را داغ میکنند.
نباید در دام این مباحث افتاد. شاید تخریب برخی مسئولین طرحی برای انحراف افکارعمومی از موضوع اصلی توسعه و ابادانی شهر و به سمت خواسته های عده ای سیاست زده و نوعی تسویه حساب شخصی باشد.که مردم باید از آن دوری کنند. عده ای که پروژه تخریب را دنبال میکنند باعث اتلاف وقت ما در آبادانی شهرمان می شوند. آنها همیشه به دنبال مسئولینی باب میل خود هستند نه باب میل شهر ما.
مسئولین شهر ما غالباً دلسوز بوده و برای شهرمان تلاش میکنند ولی حضور ما در کنار آنها کمرنگ است. شاید به حمایت ما نیاز داشته باشند. شاید به ارائه نظرات کارشناسان و متخصصان ما نیاز داشته باشند. آنها فرد هستند و ما مردم جمع، که قطعا خرد جمعی می تواند کارایی بهتری داشته باشد. پس ما باید دست بکار شویم تعامل خود را بیشتر کنیم و از بیان نظرات سازنده خود دریغ نکنیم عمل گرایی را پیشه سازیم . در برابر موضوعات پیش رو فریضه امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنیم . این از سفارشات کیش و آیین ماست.
اما آیا ما در برابر همه مسائل از خود حساسیت نشان می دهیم؟ قطعا نه!
بسیاری از اشتباهات را به خوبی می بینیم و با ملاحظات مختلف ( دوستی ، فامیلی ، محلی و....) از آن میگذریم و آنگاه که به معضلی در جامعه تبدیل شد فریاد وا اسلاما و وا محمدا سر میدهیم.
چه کوتاهی ها که ما در برابر توسعه شهرمان و حتی کشورمان نکرده ایم !
چه تنبلی ها و چه سستی ها که نکرده ایم!
چه تخریب ها که نکرده ایم!
چه نفاق ها و دو دستگی ها که ترویج نکرده ایم!
و چه گذشتهای بیجا و بخششهای بیجا که نکرده ایم!
پس چه وقت باید بخود آییم !
دوستان! شهر ما به همت بلند مردان آهنینش نیاز دارد!
کاش بودند شهیدطاهری زاده ها وصمدی ها و شریف ها وکریمی ها و دیگر یارانشان... !
مردان مرد میخواهد عرصه تلاش و آبادگری! دوستی و رفاقت می خواهد! حمایت و یاری می خواهد!علم و دانش و فراست می خواهد !شجاعت و غیرت میخواهد!
فکر میکنید نداریم؟
داریم ولی خفته است!خمار است در بند است در بند دنیازدگی است در بند سودجویی و خودخواهی است. در بند اسارت خودمان است.
چه راحت است " انفسهم " را در آیه فوق به دیگران نسبت بدهیم و خود را راحت کنیم ! اما نتیجه اش می شود عدم پیشرفت، توقف، واژگونی و در پایان نیستی!
در راه آبادانی شهرما همت مسئولین بخش قطعا و قطعا یکی از مهمترین عوامل است. ولی خواستن ها و پرسشگریهای ما، ارائه طریقهای ما و همکاریهای ما هم از اهمیت ویژه ای برخوردارست.
بی تفاوت نباشیم
انتقاد کنیم
پیگیری کنیم
تخریب نکنیم
دلسوز باشیم
شهرمان اباد می شود.
انشالله
به امید توسعه ای پایدار همراه با آرامش و آسایش و سلامتی
سلام
امروز به حسب اتفاق گذرم به صحرای طبس افتاد و چون مصادف بود با سالگرد شکست عملیات دلتا در سال 59 (همان عملیات نظامی امریکایی ها در صحرای طبس و شکست مفتضحانه آنها)، مدتی را هر چند کوتاه در جمع مردمی بودم که برای گرامیداشت این واقعه تاریخی در مسجد شکر جمع شده بودند .
گزارش مراسم که بطور جامع و کامل بر روی خبرگزاری ها قرار گرفت ، سخنران اصلی برنامه سردار فدوی فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران بودند که مطالب ارزنده ای را بیان نمودند که از ذکر آنها میگذرم. ولی من بیشتر محو حواشی کار بودم.
حضور اقشار مختلف مردم در این مراسم ،
حضور برخی ازمقامات کشوری و لشکری و مسئولین استان یزد
حضور وابستگان نظامی سفارتخانه های کشور های خارجی در ایران
نمایشگاه عکس از لاشه هواپیما ، هلی کوپتر، و سربازان امریکایی متجاوز به خاک کشورمان
وزش باد و حرکت ریگهای روان که چشم حضار را آزار می داد.
جنب و جوشی که در این بیابان بی آب و علف حاکم بود.
ماکت هلی کوپتر ها و هواپیمای بدون سرنشین (پهپاد)امریکایی RQ-170
پشت مسجد شکر در محوطه ای محصور، دو فروند ازهلکوپترهای امریکایی دقیقا به شکل و اندازه واقعی شبیه سازی شده و در کنار آنها ماکت زیبایی از هواپیمای RQ-170 قرار داشت و مردم از پشت فنسها ماکتها را تماشا می کردند.
توسط یکی از دوستان که خود از مهندسان طراح و سازندگان ماکت ها بود از نزدیک با چند و چون ساخت آنها مطلع شدم و مثل ندید بدید ها در کنار ماکتها عکس یادگاری هم گرفتم!(البته واقعا هم ندیده بودیم).
چند لحظه بعد سروکله وابستگان نظامی کشورهای خارجی نیز پیدا شد بلافاصله برای این میهمانان درب محوطه را بازکردند. آنها به محض ورود ابتدا به سمت ماکت RQ-170 رفته و با آن شروع به گرفتن عکسهای یادگاری با ژستهای مختلف کردند!!!! این صحنه برایم جالب و سوال برانگیز بود.
مگر چه شده بود ؟
آنها هم مثل ما ندید بدید بودند؟!
یا RQ-170 برای آنها انقدر مهم بود؟
یا شکار RQ-170 برایشان مهم بود؟
به هرحال هر چه بود آنها عکسهایشان گرفتند و رفتند!
و ما ماندیم و احساس غرور و افتخار!
بیگانگانی که باید از حوادث تاریخ ما درس بگیرند که میگیرند
و ما نیز به سادگی از کنار آنها میگذریم،
شاید، زمانی بیدار شویم که دیگر دیر شده باشد.
واقعه ی عبرت انگیز طبس (یکی از معجزات بزرگ قرن بیستم)
بیابان طبس، بهترین راوی معجزه ای است که دل تاریخ را به لرزه درآورد.
تفسیر آیه «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَاللّه وَاللّه ُ خَیْرُ الْماکِرینَ» را باید از کویر تفتیده طبس پرسید.
بیابان خشک طبس، تبلور کمین گاه الهی شد برای گرگ های در کمین نشست های که راوی سیاه مرگ بودند.
طبس برای مردم ایران فراتر از نام بیابانی در دوردست های کویر است.
طبس یک خاطره است؛
خاطره ای از محافظت الهی از سرزمین و مردمی که نمی توانند زور و زورگویان را تحمل کنند.
یک روز یکی از پیچیده ترین عملیات های نظامی امریکا با شکست روبه رو می شود و خاطره پنجم اردی بهشت سال 1359، برای مردم ایران فراموش نشدنی و به یاد ماندنی می سازد.
و روز دیگر در سال 1390 بار دیگر خاطره شکست امریکا در طبس تکرار می شود و هواپیمای فوق پیشرفته RQ170 در دام دلاورمردان نیروی هوا فضای سپاه پاسداران گرفتار می گردد.
واما مختصری از ماجرا .....
تسخیر لانه ی جاسوسی امریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و به اسارت گرفتن 53 نفر امریکایی در 13 آبان که به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) انقلاب دوم نامیده شد، یکی از بزرگ ترین اقداماتی بود که پس از پیروزی انقلاب علیه امریکا انجام پذیرفت.
مهم ترین نتیجه ی این اقدامِ انقلابی و شجاعانه این بود که تمام محرومان و مستضعفان سراسر جهان که جرأت نفس کشیدن نداشتند و خیال نمی کردند که می شود با امریکا درافتاد، جرأت پیدا کردند علیه منافع استکباری و ضد انسانی شیطان بزرگ بپا خیزند. گویاترین تعبیر در این باره فرمایش حضرت امام (ره) است که فرمودند:
«عمده این است که این خوف هایی که این ها ایجاد کردند در دل ملت ها، این شکسته شود... ارزش این عمل این است که شکسته شد آن بت بزرگی که برای ملت ها تراشیده بودند.»
از آنجایی که این عمل شجاعانه و بزرگ حیثیت ابرقدرتی امریکا را زیر سؤال برد، و ابهت این بت بزرگ شکسته شد، سردمداران کاخ سفید بلافاصله پس از اطلاع از تسخیر لانه ی جاسوسی، به موازات کوشش های دیپلماتیک، مسأله ی طرح تجاوز نظامی را در دستور کار خود قرار دادند. برژینسکی که در آن زمان مشاور امنیت ملی جیمی کارتر رییس جمهور وقت امریکا بود، در این باره گفته است:
«اگر چه از ابتدای گروگان گیریِ افرادمان، تا اتخاذ تصمیم نهایی برای نجات آنها، حدود پنج ماه به طول انجامید، اما برنامه ریزی جهت انجام یک عملیات نجات، به زودی پس از ماجرا آغاز شد . درست 2 روز بعد از واقعه، مرحله ی اول عملیات با تلفنی که من به هارولد براون وزیر دفاع کردم، شروع گردید. من از او خواستم که به رییس ستاد مشترک ارتش دستور دهد تا یک برنامه جهت عملیات نجات طرح ریزی کند.»
در راستای پیاده شدن دستور یاد شده، یک ماه پس از فتح لانه جاسوسی، نود نفر از کماندوهای امریکایی به ایالت آریزونای امریکا اعزام شدند تا آخرین مرحله ی تمرین و آموزش خود را تحت شرایط موقعیت مشابه ایران بگذرانند. از سوی دیگر گروه های ویژه ی سری که برای پشتیبانی و تدارک وسایل تکمیلیِ طرح، در نظر گرفته شده بودند، مخفیانه وارد ایران شدند و با گروهک های ضد انقلاب تماس گرفتند.
نظامیان آموزش دیده امریکایی، در اواخر آذرماه 1358 عازم کشور مصر شدند و در پایگاهی در نزدیکی قاهره استقرار یافتند.
برژیسنکی می گوید:
«روز اول آوریل (22 فروردین) جیمی کارتر از من خواستارتشکیل جلسه ی اضطراری شورای امنیت ملی شد وگفت که به نظر وی زمان اقدام فرا رسیده است.»
کارتر جلسه یاد شده را با این سخنان آغاز کرد:
«به نظرم امکان خلاصی گروگان ها بسیار بعید به نظر می رسد و ما بایستی حاکمیت خود را اعمال کنیم و حالا وقت آن است که عمل مناسب انجام پذیرد و جدول زمانی آن هم تهیه شود.»
و ادامه داد:
«ما باید برای آزادی گروگان ها وارد عمل شویم و عملیات در اولین فرصت ممکن باید آغاز شود.»
رییس ستاد مشترک ارتش ژنرال جونز، تاریخ 4 اردیبهشت را مناسب ترین زمان شروع عملیات اعلام کرد.
ساده اندیشی است اگر تصور کنیم آنان صرفا برای نجات 53 گروگان، آن همه هواپیما، بالگرد، سلاح و مهمات را به ایران منتقل کرده بودند. آنان می خواستند مراکز مهمی چون منزل حضرت امام خمینی رحمه الله ، مراکز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مدرسه فیضیه، مقر ریاست جمهوی، نخست وزیری، ستاد کمیته مرکزی و انبارهای مهمات ارتش را بمباران کنند. همچنین شخصیت های مهم مملکتی را از بین ببرند و حکومتی سوسیال ـ دموکرات به سبک امریکایی و به ریاست شاپور بختیار به روی کار آورند.
..... بدین ترتیب غروب روز پنج شنبه 4 اردیبهشت 1359 تعداد شش فروند هواپیمای 130-C امریکایی، نود نفر کماندوی این عملیات را که امریکایی ها نام آن را «نور سبز» یا «دلتا» انتخاب کرده بودند، از قاهره به ناو هواپیمابر نیمیتز NIMITZ در دریای عمان و نزدیک آب های ایران منتقل کردند.
نیمه شب پنجشنبه 4 اردیبهشت هواپیماهای مذکور و هشت فروند هلی کوپتر نفربر از عرشه ی ناو هواپیما بر NIMITZبرخاستند و با پرواز در ارتفاع کم، راهی ایران شدند.
طبق نقشه هواپیماها و هلی کوپترها باید در فرودگاه شماره ی 1 واقع در صحرای طبس فرود آیند، سپس هلی کوپترها، کوماندوها را به اطراف تهران منتقل کنند تا از آنجا با کامیون ها و خودروهایی که از قبل توسط عمال داخلی و نفوذی امریکا آماده شده بود، به اطراف جاسوسخانه (ساختمان سفارت سابق امریکا) انتقال یابند.
پس از ورود به حریم ایران اسلامی،
یکی از هلی کوپترها در 120 کیلومتری شهر راور کرمان دچار نقص فنی شد و ناگزیر فرود آمد. سرنشینان این هلی کوپتر به هلی کوپتر دیگری منتقل شدند و سیستمهای هلی کوپتر را از بین می برند. تا غیر قابل استفاده گردد.
پس از طی مسافتی دستگاه هیدرولیک دومین هلی کوپتر نیز از کار افتاد، اما او توانست خود را به ناو هواپیمابر نیمیتز برساند.
در هر صورت، شش فروند هواپیمای 130-C و شش فروند هلی کوپتر در محل مورد نظر واقع در صحرای طبس در تاریکی شب فرود آمدند.
یکی دیگر از هلی کوپترها در حال سوخت گیری برای اجرای مرحله ی بعدی عملیات، دچار نقص فنی شد. با از کار افتادن این هلی کوپتر، تمام برنامه های امریکایی ها به هم خورد زیرا با محاسباتی که انجام داده بودند، برای انجام مرحله بعدی عملیات حداقل به شش فروند هلی کوپتر نیاز داشتند. موقعیت به ناو نیمیتز و از آنجا به کاخ سفید گزارش شد و از رییس جمهور کسب تکلیف شد.
کارتر دستور توقف عملیات و عقب نشینی را صادر کرد؛
اما سپاه شیطان در چنگال عذاب الهی گرفتار شد.
آن هنگام که امریکایی ها قصد بازگشت کردند، توفانی از شن برخاست،
هواپیماها و هلی کوپترهای امریکایی، در حال برخاستن از زمین دچار مشکل شدند. یک هواپیما و یک فروند هلی کوپتر با هم برخورد کردند و هر دو آتش گرفتند. در اثر حادثه، هشت تن از امر یکایی ها در آتش عذاب الهی سوختند و بقیه ی پرنده های جنگی نیز از خاک ایران اسلامی فرار کردند.
صدور دستور بمباران هلی کوپترهای به جا مانده توسط بنی صدر
پس از فرار امریکایی ها و صدور اعلامیه توسط کاخ سفید مبنی بر شکست عملیات و این که اسنادی سری و مهمی در درون هلی کوپترها به جای مانده است. به دستور مستقیم بنی صدر که در آن زمان سمت فرماندهی کل قوا را داشت، هلی کوپترهای به جا مانده بمباران شدند و اسناد سری و مهم باقی مانده در آتش سوختند و محمد منتظر قائم فرمانده سپاه پاسداران یزد که از هلی کوپترها حفاظت می کرد، به شهادت رسید.
بهانه ی بنی صدر برای انهدام هلی کوپترها این بود که امریکایی های جامانده، فرصت مجدد استفاده از آنها را به دست نیاورند! در حالی که حتی اگر چنین احتمالی می رفت، باز کردن وسایل و قطعات حساس پروازی کافی بود که آنها را از پرواز باز دارد.
از بین بردن اسناد و مدارک مربوط به ادامه ی طرح و برنامه های امریکایی ها پس از انجام مرحله ی اول عملیات و هم چنین اسامی عوامل مزدور داخلی و جاسوسانی که می بایست طی این عملیات با امریکایی ها همکاری کنند، خود امری مهم و قابل بررسی است.
نکات برجسته ی دیگر درباره ی حمله نظامی امریکا
نکات مهم دیگری که از مطالعه ی اسناد و مدارک به دست آمده و گزارش ها و مقالات نوشته شده حاصل شده است، به شرح زیر می باشد:
1- امریکا در واقعه ی طبس از آخرین امکانات نظامی و فنون جنگی استفاده، و از طرف کنگره امریکا بودجه هنگفتی برای اجرای این عملیات در نظر گرفته شده بود.
2- هلی کوپترهایی که برای آزادی جاسوسان امریکایی در نظر گرفته شده بود، از بهترین نوع هلی کوپترها و از آخرین مدل آنها بود. بنابراین، مسأله ی از کار افتادن آنها در جریان عملیات کاملاً غیر مترقبه بوده است.
3- شبی که عملیات در آن به وقوع پیوست مهتابی بود و معمولاً در این شب ها از توفان و بادهای تند خبری نیست و افزون بر این، بر اساس پیش بینی های علمی اداره ی هواشناسی امریکا، در شب عملیات، هوای کویر توفانی نبوده است!
4- بر اساس ارزیابی کارشناسان، احتمال پیروزی عملیات از نود درصد به بالا پیش بینی شده بود.
5- تهیه کننده وسایل نقلیه ای که می بایست امریکایی ها را از اطراف تهران به لانه ی جاسوسی جابه جا کند، یک مزدور به نام علی اسلامی وابسته به حزب منحله ی خلق مسلمان بوده است.
6- کشورهای مصر، عربستان سعودی، ترکیه، عمان و پاکستان در طی این عملیات امکانات خود را در اختیار امریکا قرار داده بودند.
7- با توجه به حساسیت دولت اتحاد جماهیر شوروی (سابق) در باره ی تحرکات امریکایی ها در منطقه و زیر نظر داشتن دائم آنها، بدون شک این عملیات با توافق وهماهنگی آنها انجام شده بود.
8- جهت فرود اضطراری هلی کوپترها وهواپیماهای 130-C ، چهارده منطقه در تهران و حوالی آن، در نظر گرفته شده بود.
9- در شب حادثه ی طبس، چراغ های ورزشگاه شهید شیرودی روشن بوده است.
10- علی اسلامی تهیه کننده ی اصلی کامیون ها جهت حمل امریکایی ها به تهران، قبل از اشغال لانه ی جاسوسی در رابطه با به راه اندازی تظاهرات علیه امام(ره) و انقلاب اسلامی با سفارت امریکا همکاری نزدیکی داشته است.
11- مزدوران رژیم صهیونیستی در این جریان نقش بسیار فعالی داشته اند. به طوری که از تجربیات طراحان نقشه ی حمله به فرودگاه انتبه در اوگاندا از جمله شیمون پرز، استفاده فراوانی شده بود.
12- اسنادی که بعدا فاش شد، نقش بنی صدر را در رأس این نیروها روشن ساخت. چند روز پیش از تجاوز طبس، از سوی فرماندهان نظامی که بنی صدر آنها را به کار گماشته بود، یعنی تیمسار شادمهر رئیس وقت ستاد مشترک و تیمسار باقری فرمانده وقت نیروی هوایی، به پایگاه یکم شکاری دستور داده شد توپ های ضدهوایی 23 میلی متری که حریم حفاظتی فرودگاه مهرآباد و خود پایگاه را تأمین می کرد، جمع آوری شود. همین کار در پایگاه های دیگر مانند شیراز و ایستگاه رادار مشهد نیز انجام شده بود.
امریکا پس از شکست در طبس
شکست بدون جنگ در ایران، برای کشوری که همواره بر اقتدار و توانایی نظامی و اطلاعاتی خود می بالید، قابل تحمل نبود. به همین دلیل، در روز اول خرداد 1359، امریکا و بازار مشترک اروپا، ایران را تحریم اقتصادی کردند؛ اقدامی که با مسدود کردن دارایی های ایران در 14 تیر 1359 ادامه یافت. یک هفته بعد و در 21 تیر، کودتای نوژه، کشف و یک روز قبل از اجرا خنثی شد و در ادامه...........
و تا به امروز هنوز نفهمیده اند که لشکر ایران لشکر خداست تا زمانی که زیر سایه ولایت حجت خداباشد.
به هر حال....
آنچه در طبس واقع شد، بدون شک مصداقی دیگر از سوره ی مبارکه فیل بود و پنجم اردیبهشت 1359 عام الفیل دیگر و کارتر مظهر استکبار جهانی ابرهه ای دیگر بود
و عنایت، لطف و مرحمت خداوندی مثل همه ی زمان های تاریخ بر مؤمنان رخ نمود.
آنچه گذشت نه تنها یک واقعه ی ساده و زودگذر و فراموش شدنی نبود،
بلکه تمثیلی و ذکری است همیشگی و ماندنی برای کسانی که با چشم دل خویش جز آنچه هست می بینند و تذکر دیگری است بر اثبات قدرت فائقه و تامه ی الهی و بر وهن و سستی کید و مکر دشمنان خدا.